• وبلاگ : روزهاي خوب مريم بودن ...
  • يادداشت : خوب من ...
  • نظرات : 1 خصوصي ، 5 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    در نهايت ، خودم هستم كه بايد انتخاب كنم ، اما خودي كه هميشه به خداي خود نگاه مي كند ، نه !؟‌

    يه جورايي مربوطه به پست قبلي من!

    سلام دوست من

    از آشناييتون خوشبختم.

    متن قشنگي بود و قابل تامل. البته يه حرفايي دارم در موردش. انشالله بماند براي بعد.

    + يه نفر 
    قبلن كه كوچكتر بودم در موردت فكرهاي ديگري مي كردم اما الان فكرهاي ديگري ميكنم. كاش مثل قديم ترها در ذهنم بودي ......
    دل از من برد و روي از من نهان کرد
    خدا را با که اين بازي توان کرد

    شب تنهاييم در قصد جان بود
    خيالش لطف‌هاي بي‌کران کرد

    چرا چون لاله خونين دل نباشم
    که با ما نرگس او سرگران کرد

    که را گويم که با اين درد جان سوز
    طبيبم قصد جان ناتوان کرد

    بدان سان سوخت چون شمعم که بر من
    صراحي گريه و بربط فغان کرد

    صبا گر چاره داري وقت وقت است
    که درد اشتياقم قصد جان کرد

    ميان مهربانان کي توان گفت
    که يار ما چنين گفت و چنان کرد

    عدو با جان حافظ آن نکردي
    که تير چشم آن ابروکمان کرد

    حافظ

    سلام متن قشنگي بود... فقط اگر زحمت ميکشيديد رنگ فونتتون رو دفعه هاي بعد عوض مي کرديد خيلي بهتر بود آخه واقعا چشمام در اومد تا خوندمش در کل جالب بود ارادتمند
    سلام
    تبريك ميگم
    منم معتقدم كه آدم ها خود شان بايد به مرحله اي برسند كه بتونند تصميم درست را اتخاذ كنند .
    وخداوند هيچ دو موجود زنده اي را مثل هم خلق نكرده كه ما از آن ها يكي شدن را توقع داشته باشيم
    پيروز و سربلند باشيد .