سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزهای خوب مریم بودن ...


86/5/5 ::  1:48 صبح

 

 

غزل های تو را هر لحظه و هر جا که می خوانم

خودم را از تو نه اما ؛ تو را از خویش می دانم

شروع بازی عشق است و من در دستهای تو

عروسک می شوم هر جور می خواهی برقصانم

پس از این در کنارت گریه را از یاد خواهم برد

اگر دریایی ام یا مثل رود از نسل بارانم

تو نازک تر نگفتی از گل و ما را نرنجاندی

چه شد آیا دلم آمد تو را ای گل برنجانم ؟

جوابت را که می دادم هراسی گنگ با من بود

و می گفتم که از عاشق شدن حتی پشیمانم

ولی حرف دلم با آنچه می گفتم تفاوت داشت

فقط می خواستم گاهی دلت را هم بلرزانم

گذشت از گریه کارت که برایم خنده آوردی

من اما خنده آوردم که چشمت را بگریانم

اگر در انزوای مرگ ، اگر در غربت تشویش

بدان هر جا که باشم با خیالت زنده می مانم ...

 


نویسنده : مریم آرامش

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها :: 
80623


:: بازدید امروز :: 
20


:: بازدید دیروز :: 
11


:: درباره خودم ::

روزهای خوب مریم بودن ...
مریم آرامش
هیچ کجای این چار تا دیوار پیشانی ام من را برای تو نشان نکرده اند ... آخر کجای این خودم بایستم تا وقتی که خواستم دور از خودم کمی نفس بکشم ، ( این هوای تو را می خواهم ) دیوانه ام نکند ! نمی دانم یادت چرا از روی زبانم نمی پرد ...

:: اوقات شرعی ::

:: لینک به وبلاگ :: 

روزهای خوب مریم بودن ...

:: دوستان من ::


دوست خوب

:: لوگوی دوستان من ::









:: اشتراک در خبرنامه ::

 

:: مطالب بایگانی شده ::

روزهای خوب مریم بودن